دردم اینه همدرد ندارم

داستان.. فقر.. بیکاری.. ایرانی..

دردم اینه همدرد ندارم

داستان.. فقر.. بیکاری.. ایرانی..

در سرزمین من. . . . . .

نر بودن یک جنسیت است و مرد بودن یک هویت



زیادند زنانی که نر نیستند ولی خیلی مردند




 

می گویند : شاد بنویس ...

 

نوشته هایت درد دارند!


و من یاد ِ مردی می افتم...


 که با کمانچه اش ،


گوشه ی خیابان شاد میزد...اما با چشمهای ِ خیس





مــردانـگـیـ آنـجـاسـتـ . . .


جاییـ که پسر بچه ایـ هنگامـ بازیـ برایـ اینکه


دوستـ فقیرشـ خوراکیـ هایشـ را بخورد،


نقشـ فروشنده را بازیـ کرد






من در کشوری زندگی می کنم که


دویدن سهم کسانی است که هرگز نمی رسند


و رسیدن سهم کسانی که هرگز نمی دوند...


ارزش مردگانش چندین برابر زندگانش است..


در سرزمین من مردمانش با نفرت بیشتری به بوسیدن دو عاشق نگاه می کنند


تا صحنه ی اعدام یک انسان


از چی بگم..

دوست داری حرف بشنوی یا درد؟

 


از چی میخوای بشنوی از مردی که راننده تاکسیه

 

فقط دنبال دخترای تنها میگرده.

 

از پسری که عشقش رو واسه هوس بازی میخواد.

 

از دختری که به خاطر یه سری نامرد باید مسیرشو

 

دور کنه که مزاحمش نشن

 

 

از فاحشه ای که از مشتریش مدرک جمع میکنه و

 

تهدیدش میکنه پول میخواد اگه نه به خانوادش

 

نشون میده.

 

 

از پسری که فکر میکنه عشقش تو‌ خونست نمیدونه

 

چند تا کارگر دورش کردن.

 

 

 

از دختری که از اول دبیرستان دیگه باکره نیست.

 

از پسرای نامرد از دخترای تیغ زن.

 

 

از مردی که نوزاد تازه متولد شده داره ولی با

 

یکی دیگه میخوابه.

 

 

از دختری که به خاطر نگاه هیز دیگران مجبوره

 

توگرمای تابستون خودشو بپوشونه.

 

 

از اون نامردی که تو شلوغی خودشو میماله به ناموس مردم.

 

 

از زنی که جلوی همسرش به یکی دیگه اس میده.

 

 

از چی بگم تو بگو از عشق یا هوس؟ مردونگی یا نامردی؟

 

 

آره رفیق از درد گفتم برات تو فقط آهی بکش.!.!