من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه!
من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه!
تو اگر مستعد نوحه و آهی٬ چه به من!
من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه!
تو اگر غرق نمازی٬چه کسی گفت چرا؟!
من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه!
تو اگر لایق الطاف خدایی٬ خوش باش
من اگر مستحق خشم و عتابم ؛ به تو چه!
دُنیا گر چه سراب است به گفتار شما
من به جِد طالب این کهنه سرابم ؛ به تو چه!
تو اگر بوی عرق میدهی از فرط خلوص
و من ار رایحه ی مثل گلابم؛ به تو چه!
من اگر ریش٬ سه تیغ کرده ام از بهر ادب
و اگر مونس این ژیلت و آبم ؛ به تو چه!
تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی چه به من؟
من اگر دُردکش باده ی نابم ؛ به تو چه!
تو اگر طالب حوری بهشتی٬ خب باش
من اگر طالب معشوق شبابم ؛ به تو چه!
تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان
من اگر فارغ از روز حسابم ؛ به تو چه!
یک
زوج انگلیسی در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچک
سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.
ناگهان
یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:
چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این
مدت به هم وفادارموندین ،
هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین.
خانم گفت: اوووووه !
من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم.
پری چوب جادووییش رو تکون داد و ...اجی مجی لا ترجی
دو
تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک QM2در
دستش ظاهر شد.
حالا نوبت آقا بود،
چند لحظه با خودش فکر کرد و گفت:
باید یه جوری از شر زن پیرم خلاص بشم باید یه دختر خوشگل
گیرم بیاد و بعد با کمال پر رویی گفت : خب، این خیلی رمانتیکه
ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ،
بنابر این، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری
30 سال جوانتر از خودم داشته باشم.
خانم و پری واقعا
نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه
پری
چوب جادوییش و چرخوند و.........
اجی
مجی لا ترجی
و
آقا 92 ساله شد!
خانمش
تا چشمش به صورت پر از چروک و دستان لرزان همسر
پیرش افتاد از جاش بلافاصله بلند شد و گفت تو دیگه همسر من
نیستی پیرمرد !!
مرد با چشمانی گریان بدنبال همسرش با پشتی خمیده می دوید و
می گفت : من عاشقتم !!!
جورج واشنگتن:
کسانی که حاضر نیستند برای آزادی بهایی بپردازند
لیاقت آزادی را ندارند.
عبدالرحمن فرامرزی:
بهترین نشانه ترقی یک ملت، آزادی گفتار است.
بنجامین فرانکلین:
کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند، لیاقت آزادی را ندارد
ویلیام سامرست موام:
اگر ملتی چیزی را بر آزادی ترجیح دهند
همه چیز را از دست خواهند داد.
رالف والدو امرسون:
آزادی هیچ وقت انتظار ما را نمی کشد، ما باید در
بدست آوردنش
از دل و جان دریغ نکنیم.
چون در هیچ جایی از زوایای تاریخ سراغ نداریم که آزادی
و دموکراسی،
سهل و آسان بدست آمده باشد
توماس جفرسون:
آزادی دریایی متلاطم و طوفانی است.
مردان بزدل،
آرامش استبداد را بر این طوفان ترجیح می دهند.
تاس توس:
طبیعت حتی به حیوانات زبان بسته هم آزادی
بخشیده است.
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت.
بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت.
پرسش این بود: شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید.
از جلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید.
سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند،
یک پیرزن که در حال مرگ است.
یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است.
یک خانم یا آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.
شما میتوانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید.
کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید.
پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید!
.
.
.
شخصی که استخدام شد نوشته بود:
سوئیچ ماشین را به پزشک میدهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و
خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس میمانیم.
همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است
اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند.
چرا؟
زیرا ما هرگز نمیخواهیم داشتهها و مزیتهای خود را (ماشین) از دست بدهیم
حبیب آقا، نه کافه رفته است، نه کتاب خوانده
است
و نه سیگار برگ برلب گذاشته و کلاه کج بر سر،
نه با فیلم تایتانیک گریه کرده است و نه
ولنتاین میداند چیست!
اما صدیقه خانم که مریض شد، شبها کار میکرد و
صبحها به کار خانه میرسید....
در چشمانش خستگی فریاد میزد، خواب یک آرزو
بود،
اما جلوی بچه ها و صدیقه خانوم ذره ای ضعف
بروز نمیداد.
حبیب آقا عشق را معنا میکرد، نمایش نمیداد
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
گرگ هایی که لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد
اینایی که داغون داغون میکنن فازشون چیه ؟
شکست عشقی خورده میگه داغونم ...!
دوس دخترش بوسش نکرده میگه داغونم ...!
خوب گوش کن ...!
داغون اون کسیه که جلو بیمارستان آس و پاس نشسته چون هر آمپولش دو میلیون پولشه ...
داغون اون کسیه که جلوی داروخونه میمیره چون پول داروهاشو نداره بده ...
داغون اون کسیه که ضامن نداره بهش وام بدن واسه کرایه خونه ...
داغون این کارگر زنجانیه که بخاطر فقر خودکشی کرده...
داغون اون کسیه که 6 سال پای طرفش میشینه بعد میبینه آزمایش خونشون بهم نمیخوره ...
داغون اون مادریه که هفته ای دو بار دیالیز میشه ...
داغون اون پسریه که روش نمیشه با وضع مالیش بره خواستگاری دوست دخترش و
اون با یکی دیگه ازدواج میکنه ...
داغون اون دختریه که سر میدون ویالون میزنه ...
داغون اونیه که تا جیبش خالی میشه دورش هم خالی میشه ...
داغون اون پسرک فال فروش سر چهار راهه ...
داغون اون دختریه که تو بهشت زهرا گل میفروشه ..
میفهـــــــــمی ؟!
من و تو داغون نیستیم......
داغون این بچه هان...