یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت.
بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت.
پرسش این بود: شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید.
از جلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید.
سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند،
یک پیرزن که در حال مرگ است.
یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است.
یک خانم یا آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.
شما میتوانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید.
کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید.
پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید!
.
.
.
شخصی که استخدام شد نوشته بود:
سوئیچ ماشین را به پزشک میدهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و
خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس میمانیم.
همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است
اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند.
چرا؟
زیرا ما هرگز نمیخواهیم داشتهها و مزیتهای خود را (ماشین) از دست بدهیم
واقعا بهترین پاسخه
جالب بود.ممنون
نه !
همیشه برای عاشق شدن ،
بهدنبال باران و بهار و بابونه نباش !
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس ،
به غنچهای میرسی
که ماه را بر لبانت مینشاند...
مرسی ک سرزدین
چه مخی داشته یارو..
وبتون قشنگه..
ااااِ چه جالب منم به این فک کردم سویچ رو بدم دکتره که پیرزنه رو ببره،پس منم استخدام میشدم
Liiiiike
باتوبودن کاش واقعیت داشت.....
مثل تمام بی توبودن ها...
پسره پست گذاشته : بعد از رفتن تو مثل فرهاد شدم در حسرت چشمان لیلی !
والا تا جایی که من میدونم فرهاد عاشق شیرین بود نه لیلی !
نمیگم عاشق نشید ولی خواهشا وقتی شکست عشقی میخورید
قبل پست گذاشتن یه نگاهی به کتاب ادبیاتتون بندازید …
مرسی ازحضورت
از عشق بارونی منم سر بزنید ...خوشحال می شم ......
منتظرحضورت هستم دوست عزیز
سلام. بابا من همه رو سوار میکردم و از همه کرایه میگرفتم
سلام حدس میزدم جواب هیچ کدوم از این گزینه ها نباشه!
چون معمولا تو استخداما فک و فامیلا رئیس روئسا اولیت دارند؛ میان از قبل بهشون جواب سوالای مطلوب رو میدن تا زمانی که جوابا رو نشون بقیه هیئت مدیره میدن، بگن ببین این طرف چقدر خلاقه!
اخه دیدم تو ازمونای یکی از خودروسازیای بزرگ کشور برای تعدیل نیرو، طرف اونای که میخواست بمونند رو بهشون سوالا رو از قبل داد!
هوووووی
هااااای
هاواریوووووو؟؟؟
خیلی لایک
من اومدمممممم
ویژژژژژژژژژژژژژژژ
اوهوم من گفتم پیر زنه رو سوار میکنم...
خیلی جالب بود...
من میگم دکتر که بالا سر پیرزنه هست
بهتر نیست عشقمونو سوار کنیم ؟؟؟
سلام خیلی باحال بود واقعا همین طوره شاید واسه همینه که می گن اگه یک مرد در و برای همسرش باز کرد از ترسشه که در ماشین و محکم بزنه به هم
خانومی این ادرسی که گذاشته بودی سر بزنم چیه
آرزو
فدا یکشنبه 8 شهریور 94 12:10 http://www.silentbird.romfa.com
سلام لطفا به این وبم سر بزن
و مطلبشو بخون
ممنونم
باز میشه نمیدونم چیه
بار الها !
به من گفتی:
روشن ترین کلمه " امید " است
به آن امیدوار باش
شایع ترین کلمه " شهرت " است
دنبالش نرو
ضعیف ترین کلمه " حسرت " است
آن را نخور
حسرت انگیزترین کلمه " حسادت " است
از آن فاصله بگیر
سرکش ترین کلمه " هوس " است
با آن بازی نکن
تواناترین کلمه " دانش " است
آن را فرا گیر
و ارزشمندترین کلمه " بخشش " است
سعی خود را بکن
پس کمکم کن تا:
همیشه به فردا امیدوار بمانم....
به دنبال شهرت نروم...
حسرت روزهای از دست رفته را نخورم...
فاصله ام را با حسد حفظ کنم...
هوس های آنی و زودگذر را از خود دور کنم...
هر لحظه در پی آموختن دانش باشم...
و همواره بدون چشم داشت دستی بخشنده و سخاوتمند داشته باشم
خدایا.....
یاریم کن نگاهم در افق این فضای مجازی..."جز برای تو" نبیند
وانگشتانم "جز برای تو" کلیدی را فشار ندهند...
یادم باشد که: او که زیر سایه دیگری راه میرود، خودش سایهای ندارد.
یادم باشد که: در حرکت همیشه افقهای تازه هست.
یادم باشد که: آنها که دوستشان میدارم میتوانند دوستم نداشته باشند.
یادم باشد که: فرار؛ راه به دخمهای میبرد برای پنهان شدن نه آزادی.
یادم باشد که: باورهایم شاید دروغ باشند.
یادم باشد که: لبخندم را توى آیینه جا نگذارم.
یادم باشد که: غیر قابل تحمل وجود ندارد
یادم باشد که: همیشه چند قدم آخر است که سختترین قسمت راه است.
یادم باشد که: محبتی که به دیگری میکنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد.
یادم باشد که: دلخوشیها هیچکدام ماندگار نیستند.
چــقدر دزدیــدنِ نگــاه ِ تــو
از چشــمان ِ تــو
لــذت بخــش اســت!
گــویــی تیــله ای
از چشــمم بــه دلــم مــی افتــد!
بـــانـــو!
بــا مــردی کــه تیــله هــای
بسیــار دارد،
مــی آیــی؟...
من این داستانو تو کتاب" تو تویی؟! "خونده بودم...
خیلی خوبه اینجور داستانا...