دردم اینه همدرد ندارم

داستان.. فقر.. بیکاری.. ایرانی..

دردم اینه همدرد ندارم

داستان.. فقر.. بیکاری.. ایرانی..

بهترین پاسخ ...

یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت.


بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت.


پرسش این بود: شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید.


از جلوی یک ایستگاه اتوبوس می‌گذرید.


سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند،


یک پیرزن که در حال مرگ است.


یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است.


یک خانم یا آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.


شما می‌توانید تنها یکی از این سه نفر را سوار کنید.


کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید.


پیش از اینکه ادامه حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید!


.


.


.




شخصی که استخدام شد نوشته بود:


سوئیچ ماشین را به پزشک می‌دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و


خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس می‌مانیم.


همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است


اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند.


چرا؟


زیرا ما هرگز نمی‌خواهیم داشته‌ها و مزیت‌های خود را (ماشین) از دست بدهیم

 

نظرات 23 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 09:25 http://rahgozarbahary1995.mihanblog.com/

واقعا بهترین پاسخه

ساحل شنبه 21 شهریور 1394 ساعت 10:36 http://mehraveh503.mihanblog.com

جالب بود.ممنون

هانی دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 18:13 http://bahane-eshghi.mihanblog.com/

نه !

همیشه برای عاشق شدن ،

به‌دنبال باران و بهار و بابونه نباش !

گاهی

در انتهای خارهای یک کاکتوس ،

به غنچه‌ای می‌رسی

که ماه را بر لبانت می‌نشاند...

علی دوشنبه 16 شهریور 1394 ساعت 03:49 http://alishahriarykootak.persianblog.ir

مرسی ک سرزدین

یک پسَر هَرزه یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 01:52 http://lopoo.blogsky.com

چه مخی داشته یارو..
وبتون قشنگه..

magam جمعه 13 شهریور 1394 ساعت 22:18 http://magam-khaton.blogsky.com

ااااِ چه جالب منم به این فک کردم سویچ رو بدم دکتره که پیرزنه رو ببره،پس منم استخدام میشدم

Shakila جمعه 13 شهریور 1394 ساعت 22:09 http://shakila0nk.blogfa.com/

Liiiiike

هلنا جمعه 13 شهریور 1394 ساعت 15:01 http://dokhtaroonehayeman501hh.mihanblog.com

باتوبودن کاش واقعیت داشت.....
مثل تمام بی توبودن ها...

زرین قلم پنج‌شنبه 12 شهریور 1394 ساعت 11:34 http://akhtaran.persianblog.ir/

پسره پست گذاشته : بعد از رفتن تو مثل فرهاد شدم در حسرت چشمان لیلی !
والا تا جایی که من میدونم فرهاد عاشق شیرین بود نه لیلی !
نمیگم عاشق نشید ولی خواهشا وقتی شکست عشقی میخورید
قبل پست گذاشتن یه نگاهی به کتاب ادبیاتتون بندازید …

علی پنج‌شنبه 12 شهریور 1394 ساعت 07:10 http://alishahriarykootak.persianblog.ir

مرسی ازحضورت

sena پنج‌شنبه 12 شهریور 1394 ساعت 06:59 http://sena456456.blogfa.com

از عشق بارونی منم سر بزنید ...خوشحال می شم ......

زهرا چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 23:58 http://2okhy.persianblog.ir

منتظرحضورت هستم دوست عزیز

محمود چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 23:22

سلام. بابا من همه رو سوار میکردم و از همه کرایه میگرفتم

اعصاب من چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 22:10 http://afkarenagofteh.blogfa.com/

سلام حدس میزدم جواب هیچ کدوم از این گزینه ها نباشه!

چون معمولا تو استخداما فک و فامیلا رئیس روئسا اولیت دارند؛ میان از قبل بهشون جواب سوالای مطلوب رو میدن تا زمانی که جوابا رو نشون بقیه هیئت مدیره میدن، بگن ببین این طرف چقدر خلاقه!

اخه دیدم تو ازمونای یکی از خودروسازیای بزرگ کشور برای تعدیل نیرو، طرف اونای که میخواست بمونند رو بهشون سوالا رو از قبل داد!

هانی چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 22:00 http://bahane-eshghi.mihanblog.com/

هوووووی
هااااای
هاواریوووووو؟؟؟
خیلی لایک
من اومدمممممم
ویژژژژژژژژژژژژژژژ

marjan چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 18:00 http://inja-man.blogsky.com

اوهوم من گفتم پیر زنه رو سوار میکنم...
خیلی جالب بود...

من میگم دکتر که بالا سر پیرزنه هست
بهتر نیست عشقمونو سوار کنیم ؟؟؟

مهدی چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 16:40 http://spantman

سلام خیلی باحال بود واقعا همین طوره شاید واسه همینه که می گن اگه یک مرد در و برای همسرش باز کرد از ترسشه که در ماشین و محکم بزنه به هم

لاله پرپر چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 15:54 http://laleyeparparr.mihanblog.com/

خانومی این ادرسی که گذاشته بودی سر بزنم چیه


آرزو
فدا یکشنبه 8 شهریور 94 12:10 http://www.silentbird.romfa.com
سلام لطفا به این وبم سر بزن
و مطلبشو بخون
ممنونم

باز میشه نمیدونم چیه

لاله پرپر چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 15:03 http://laleyeparparr.mihanblog.com/

بار الها !

به من گفتی:

روشن ترین کلمه " امید " است
به آن امیدوار باش

شایع ترین کلمه " شهرت " است
دنبالش نرو

ضعیف ترین کلمه " حسرت " است
آن را نخور

حسرت انگیزترین کلمه " حسادت " است
از آن فاصله بگیر

سرکش ترین کلمه " هوس " است
با آن بازی نکن

تواناترین کلمه " دانش " است
آن را فرا گیر

و ارزشمندترین کلمه " بخشش " است
سعی خود را بکن




پس کمکم کن تا:

همیشه به فردا امیدوار بمانم....

به دنبال شهرت نروم...

حسرت روزهای از دست رفته را نخورم...

فاصله ام را با حسد حفظ کنم...

هوس های آنی و زودگذر را از خود دور کنم...

هر لحظه در پی آموختن دانش باشم...

و همواره بدون چشم داشت دستی بخشنده و سخاوتمند داشته باشم

لاله پرپر چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 15:03 http://laleyeparparr.mihanblog.com/

خدایا.....

یاریم کن نگاهم در افق این فضای مجازی..."جز برای تو" نبیند

وانگشتانم "جز برای تو" کلیدی را فشار ندهند...

لاله پرپر چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 15:01 http://laleyeparparr.mihanblog.com/

یادم باشد که: او که زیر سایه دیگری راه می‌رود، خودش سایه‌ای ندارد.

یادم باشد که: در حرکت همیشه افق‌های تازه هست.


یادم باشد که: آنها که دوستشان می‌دارم می‌توانند دوستم نداشته باشند.

یادم باشد که: فرار؛ راه به دخمه‌ای می‌برد برای پنهان شدن نه آزادی.


یادم باشد که: باورهایم شاید دروغ باشند.

یادم باشد که: لبخندم را توى آیینه جا نگذارم.


یادم باشد که: غیر قابل تحمل وجود ندارد

یادم باشد که: همیشه چند قدم آخر است که سخت‌ترین قسمت راه است.


یادم باشد که: محبتی که به دیگری می‌کنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد.

یادم باشد که: دلخوشی‌ها هیچکدام ماندگار نیستند.

reihooneh چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 14:24 http://just-friend.mihanblog.com

چــقدر دزدیــدنِ نگــاه ِ تــو
از چشــمان ِ تــو
لــذت بخــش اســت!
گــویــی تیــله ای
از چشــمم بــه دلــم مــی افتــد!
بـــانـــو!
بــا مــردی کــه تیــله هــای
بسیــار دارد،
مــی آیــی؟...

زهرا چهارشنبه 11 شهریور 1394 ساعت 14:00 http://www.zizialone.blogsky.com

من این داستانو تو کتاب" تو تویی؟! "خونده بودم...
خیلی خوبه اینجور داستانا...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد