دردم اینه همدرد ندارم

داستان.. فقر.. بیکاری.. ایرانی..

دردم اینه همدرد ندارم

داستان.. فقر.. بیکاری.. ایرانی..

زبان پارسی 1

چون «ت» در زبان فارسی کمیاب وبسیار گران‌بها است (و گاهی هم کوپنی می‌‌شود!)

 

استوره را می نویسیم اسطوره

 

توس را طوس

 

تهماسپ را طهماسب

 

تنبور را می نویسیم طنبور(شاید نوایش خوشتر گردد!)

 

همسر و یا زن را می نویسیم ضعیفه، عیال، زوجه، منزل، مادر بچه‌ها،

 

چون قالی را برای نخستین بار بیابانگردان عربستان بافتند (یا در تیسفون و به هنگام


دستبرد، یافتند!) آن را فرش، می نامیم!

 

آسمان را عرش می‌نامیم!

 

و هرکس نداند، ما ایرانیان خوب می‌دانیم که نگهداشت یک کشور، ملت، فرهنگ و


«هویت ملی» شدنی نیست مگر این که از زبان آن ملت هم به درستی نگهداری شود.

 

ما که مانند مصری‌ها نیستیم که چون زبانشان عربی شد، امروزه جهان آن‌ها را از


خانواده‌ی اعراب می‌دانند.


البته ایرانی یا عرب بودن، هندی یا اسپانیائی بودن به خودی خود نه مایه‌ی برتری‌ است


و نه مایه‌ سرافکندگی..زبان عربی هم یکی از زبان‌های نیرومند و کهن است.

 

سربلندی مردمان وکشورها به میزان دانستگی‌ها، بایستگی‌ها، شایستگی‌ها، و ارج نهادن


آن‌ها به آزادی و«حقوق بشر» است.


با این همه، همان‌گونه که اگر یک اسدآبادی انگلیسی سخن بگوید، آمریکایی به شمار نمی‌آید،


اگر یک سوئدی هم، لری سخن بگوید، لُر به شمار نخواهد رفت.


چرا یک چینی که خودش فرهنگ و زبان و شناسنامه‌ی تاریخی


دارد، بیاید و کردی سخن بگوید؟ و چرا ملت‌های عرب، به پارسی


سخن نمی‌گویند؟ چرا ما ایرانیان باید نیمه‌عربی - نیمه‌پارسی


سخن بگوئیم؟